آخرین وضعیت سبد معیشتی مادران کم بضاعت دارای طفل شیرخوار | برقراری حمایت خاص از مادران شروع دوباره دزدی از فردای روز آزادی دستگیری متهمان تیراندازی به محیط‌بان کرمانی بازسازی باند فرودگاه تبریز آغاز شد (۷ تیر ۱۴۰۴) بازمانده ترور سرچشمه، ۴۴ سال بعد | روایتی تازه از حادثه تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ + ویدئو دریای خزر مواج می‌شود (۷ تیر ۱۴۰۴) بازگشایی آسمان مرکز و نیمه غربی کشور برای پرواز‌های عبوری بین المللی (۷ تیر ۱۴۰۴) کشف ۱۴ میلیارد ریال اقلام آرایشی و بهداشتی غیرقابل مصرف در مشهد (۷ تیر ۱۴۰۴) آماده‌باش ۸ هزار نیروی شرکتی بخش درمان و شعب تأمین‌اجتماعی در ایام جنگ ۱۲روزه آیا مصرف زرده تخم مرغ در کهنسالی مضر است؟ دیابت نوع یک در بزرگسالان، خطر خاموش برای قلب و طول عمر شینا انصاری: برای توسعه و پیشرفت بیشتر کشور، مقتدرانه پای کار خواهیم ماند استخدام بیش از ۸۰۰ معلم در استان مازندران تأکید دادستان کل کشور بر خروج اتباع غیرمجاز از ایران تصادفات جاده‌ای در خراسان رضوی ۲ فوتی و ۶ مصدوم برجای گذاشت (۷ تیر ۱۴۰۴) آیا حقوق بازنشستگان نیرو‌های مسلح کامل پرداخت شد؟ صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی وزش باد شدید در خراسان رضوی و برخی استان‌ها (۷ تیر ۱۴۰۴) معاون وزیر آموزش و پرورش: مشایعت حماسی مردم چشم دشمنان انقلاب و ایران را کور کرد حضور رئیس سازمان محیط زیست در مراسم تشییع پیکر شهدای اقتدار در تهران مهلت ثبت‌نام فرهنگیان در سامانه نقل و انتقالات تمدید شد (۷ تیر ۱۴۰۴) ۳ کشته و ۵ مصدوم در تصادف دو خودرو سواری در اردبیل (۷ تیر ۱۴۰۴) تاکسی گردشگری چیست و چه مزایایی دارد؟ | اجرای طرح در تهران، به‌زودی بیمه‌شدگان تأمین اجتماعی مغایرت در عناوین شغلی و دستمزد را اطلاع بدهند اطلاعیه جدید سازمان بازنشستگی نیرو‌های مسلح درخصوص حقوق خرداد (۷ تیرماه ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۷ تیر ۱۴۰۴) | گرمای شدید در راه مشهد چگونه با پیاده‌روی کلسترول را به تعادل برسانیم؟ عادت‌هایی که متابولیسم را کند می‌کنند غربالگری سلامت روان در تمام مقاطع سنی برای مردان انجام می‌شود یک جامعه‌شناس: مسئله وطن بسیار مهم است | نقطه قوت ایران، مردم هستند
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (۸۹)

  • کد خبر: ۷۷۵۳۰
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۵
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (۸۹)
حجت الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی

شنبه- دارم به معاون شعبه توضیح می‌دهم که دسته چک خود را در آشفتگی اثاث کشی گم کرده ام، همکارش که مردی بشاش و بانشاط است، از میز آن طرف می‌گوید حاج آقا! به سلامتی رفته اید ولنجک؟ می‌خندم و می‌گویم: آدم مستاجر هر جا برود، مسافر است. بعد از او تشکر می‌کنم و می‌گویم: خیلی ممنون، کلاس ما رو بالا بردی. تا حالا فقط به اتوبان صدر رسیده بودیم!


یکشنبه- ساعت یک ونیم نیمه شب دارم از فرودگاه برمی گردم و راننده اسنپ، پسری جوان است. پرسپولیس برده است و او استقلالی است. از همین جا سر صحبت را باز می‌کنم و کلی باهم گپ می‌زنیم.
موقع خداحافظی می‌گویم: خدا بهت چهار تا زن بده و قبل از اینکه با دستپاچگی بگوید خدا نکنه، اضافه می‌کنم که: یکی اش همسرت باشه و سه تاش دخترهات. می‌گوید: «حاج آقا! دعا کنید کار درستی پیدا کنم، فعلا بیکارم و تا کار نداشته باشم، کسی به من زن نمی‌دهد.»


دوشنبه- پای دخترک فال فروش توی دمپایی پاره، زخم شده است و یکی دو نفر از مغازه دار‌ها کنار جوی آب خم شده اند و دارند پایش را می‌شویند و چسب می‌زنند. صحنه‌ای بسیار دلنشین و زیباست. کاش می‌شد بایستم و دستشان را ببوسم!


سه شنبه- مرد با نانی در دست به طرف یخچال بقالی می‌رود و ظرف ماست را برمی دارد و روی پیشخوان می‌گذارد که صدای دخترش را می‌شنود؛ پفک، پفک! به همسرش نگاهی می‌کند و تسلیم می‌شود. مغازه دار می‌گوید: ۳۸ تومن.
کارت خود را می‌دهد، اما موجودی ندارد. کارت دوم را امتحان می‌کنند و باز خالی است. کارت سوم هم موجودی ندارد. مرد با شرمندگی و اضطراب به زن اشاره می‌کند که دخترک گریان را بیرون ببرد. خودش فقط ظرف ماست را حساب می‌کند، شاید نمی‌خواهد سفره شام خالی بماند.


چهارشنبه- شب با صدای همسرم به آشپزخانه می‌دوم. جلوی ماشین لباسشویی نشسته است و با نگرانی می‌پرسد: تو هم بوی سوختگی را حس می‌کنی؟ خم می‌شوم و دوشاخه برق را درمی آورم و به سیم سیار و آداپتور نگاه می‌کنم. جای دوشاخه، سیاه شده است و بوی سوختگی می‌آید. دلم می‌ریزد. اگر سوخته باشد، با اوضاع قیمت‌های فعلی و در این شرایط چه باید بکنیم؟
همان جا که نشسته ام، به همسرم می‌گویم دست به چیزی نزن، فقط هر نذرونیازی بلدی، بکن! خودم هم رو به قبله می‌نشینم به دعا و التماس و می‌گویم خدایا! تو که خودت می‌دانی الان وقت سوختن ماشین لباسشویی نیست! بعد برمی گردم و سیم جدیدی می‌آورم و با ترس ولرز دوشاخه را دوباره به پریز می‌زنم و ماشین را روشن می‌کنم. در کمال ناباوری، شروع می‌کند به کار کردن.


پنجشنبه- شب جمعه ناگهان و بی سبب دلم هوای عباس بابایی را می‌کند و بسیار یادش می‌کنم و در اینستاگرام عکسی از روی ماهش می‌گذارم. وقتی ساعت از ۱۲ شب می‌گذرد، تقویم موبایل اعلام می‌کند که روز شهادت اوست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->